بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع:شناخت بدنهای لطیف و مراکز انرژیک بدن
ریشه علم:متافیزیک شرقی
کشورهای بنیانگذار:تبت،هند،ژاپن
فواید:شناخت و درمان جسم و ذهن
دربدن انسان مراکزی برای جذب انرژی های کیهانی ( پرانا) قرار دارد که تعداد اصلی آن در بدن هفت عدد می باشد .
چاکرای اول :
واژه سانسكريت براي چاكراي ريشه، مولادهارا به معني ریشه است.
چاكراي ریشه در انتهاي نخاع قرارگرفته و رنگ آن قرمز است. اين چاكرا بوسيله ي عنصر زمين كنترل ميشود.
آگاهي همراه با اين چاكرا در ارتباط با موضوعات بقا، اصول و ارتباطهاي فيزيكي، الگوها، ماديگرايي و واكنشهاي ابتدايي جنگ و گريزاست. اين چاكرا با الگوهاي زندگي جمعي نيز ارتباط دارد.
چاكراي ريشه وظيفه تنظيم جريان انرژي حياتي (انرژي كيهاني و زميني) را نيز براي تغذيه و حيات كالبد فيزيكي به عهده دارد.
اندامها و ارگانهايي كه با اين چاكرا در ارتباطند .
عبارتند از: پاها، روده ي بزرگ، ستون فقرات، راست روده ، استخوانها و سيستم ايمني دكتر برگر عقيده دارد كه «چاكراي ريشه با غدههاي جنسي در ارتباط است،غدههاي جنسي با هر دو چاكراي يك و دو مربوط باشند.»
چاکرای دوم :
واژه ي سانسكريت براي چاكراي دوم، سوادهيستانا به معني «شيرين و مطبوع كردن» است. اين چاكراحدوداً 8 سانتی مترزیر ناف قرار گرفته و رنگ آن نارنجي است. اين چاكرا بوسيله ي عنصر آب كنترل ميشود. آگاهي همراه با اين چاكرا در ارتباط با نمادگرايي (سمبوليسم)، دوگانه گرايي (تعادل قطبها)، و ارتباطها (چگونگي ارتباط ما با ديگران، عملكرد ما در رابطه با آنها و چگونگي برقراري و حفظ ارتباطهاي شخصي) است. اين چاكرا بر ديدگاه شخصي و ارتباطهاي ما مؤثر است، زيرا نياز به رشد و تغيير را ايجاد ميكند. در سطح ناخودآگاه، چاكراي دوم(خاجي) با اميال جنسي، احساسات سركوب شده و ضربه ها در ارتباط است. اين چاكرا همچنين در بيان عواطف، لذت، حركت، احساس و توانايي پرورش دادن، نقش دارد. اغلب اين بيان،بوسيله ترسها و ضربه هاي نهفته كه در دوران كودكي شكل گرفته اند سركوب ميشود. بعضي از اين ترسها وضربه ها ريشه در خاطرات گذشته زندگي دارد. اين چاكرا كنترل كننده ي ارگانهاي جنسي، لگن، قسمت پايين كمر، سيستم ادراري و تناسلي، كولون، رودهي كوچك و سيستم ايمني است. چاكراي دوم با غدههاي جنسي نيز مربوط است .
چاکرای سوم :
واژه ي سانسكريت اين چاكرا، ماني پوریا به معني «گوهردرخشان» است، زيرا اين چاكرا روشن و درخشاناست. اين چاكرا كه در شبكه خورشيدي واقع شده و محل ان حدود ناف است، نوساني با فركانس رنگ زرد دارد و توسط عنصر آتش كنترل ميشود. در سطح فيزيكي اين چاكرا كنترل كننده ي سيستم متابوليك (سوخت و ساز) است و مسؤوليت تنظيم و توزيع انرژي متابوليك در بدن را به عهده دارد، مثل احتراق مواد غذايي براي توليد انرژي. چاكراي سوم با ماهيچه ها، غده پلنکراس، كبد، طحال، كيسه صفرا، مهره هاي كمري و لوزالمعده ارتباط دارد. آگاهي همراه با شبكهي خورشيدي در رابطه با اختيارات شخصي است. درباره ي توانايي شخصي خود چه احساسي داريد؟ آيا قادريد جهت زندگي خود را كنترل كنيد يا احساس ميكنيد كه در اين زمينه ناتوانيد؟ چگونگي بيان خواسته هاي شما تعيين كننده ي ميزان كنترل شما بر زندگيتان است .
چاکرای چهارم :
نام چاكراي قلب در زبان سانسكريت آناهات است. به معني «صدايي كه بدون برخورد دو چيز ايجاد ميشود». اين معني نشان دهنده ي ارتباط انرژي بين شخص و ديگران است. چاكراي قلب كه در ناحيه ي قلب قرار گرفته است، بازتاب دهنده ي توانايي ما براي ابراز عشق است (هم عشق به خود و هم عشق به ساير انسانها).
اين عشق ميتواند به روشهاي گوناگون بيان شود، مثلاً از طريق همدردي، توجه به افراد ضعیف، رابطه ي عاشقانه بين اعضاي خانواده، يا يك ارتباط صميمي و دوستانه. اين چاكرا همچنين منعكس كننده ي توانايي و ظرفيت ما براي رسيدن از خودپرستي به عشق بي قيد و شرط است. چاكراي قلب به خاطر ارتباط متقابلي كه با عواطف و ادراكهاي ما دارد مهمترين چاكرا است. اين چاكرا انرژيهاي والا(معنوي) را با انرژيهاي سطح پايين (فيزيكي) متحد ميسازد. هماهنگي ذهن و بدن از طريق مركز قلب برقرارميشود. از طريق تمايلات دروني قلب است كه ما قادريم نيازهاي دروني خود را درك كنيم. اين انرژي عشق نيازهاي روحي ما را با تكاپوي دنياي مادي تركيب ميكند تا ما واقعيتهاي سرنوشت خود را تجربه كنيم.
اما نکته جالب و خاص در این چاکرا رنگ متفاوت ان در چاکراه قلب جلویی و چلکراه قلب پشتی هست،چاکراه قلب در جلو سبز روشن و شفاف و در چاکراه قلب پشتی صورتی هست و این تفاوت رنگ در چاکراه جلو و پشت مختصص به چاکراه قلب هست.
كنترل آن توسط عنصر هوا صورت ميگيرد. چاكراي قلب كنترل كننده قلب، غده ي تيموس، سيستم ايمني درون ريز و سيستم گردش خون است .
چاکرای پنجم :
چاكراي گلو در زبان سانسكريت ويشودهي، ناميده ميشود كه به معني «تصفيه و پالايش» است. اين چاكرا در گلو قرار دارد و از لحاظ درك در سطح ناخودآگاه، يكي از آسانترين چاكراهاست .انسداد اين چاكرا مستقيماً بر طنابهاي صوتي، دهان و ناحيه اطراف گردن اثر ميگذارد. چاكراي گلو بر حيطه ي ارتباطات و سطوح بالاي خلاقيت تأثير دارد. منظور از ارتباطات چگونگي ابراز وجود ما، تمايلات ما و چگونگي ارتباط ما با ديگران است . نوسان چاكرای گلو هم فركانس با رنگ آبي است و كنترل آن توسط عنصر اتر صورت ميگيرد. چاكراي گلو كنترل كننده ي گلو، طنابهاي صوتي، ناحيه ي گردن، غده هاي تيروئيد و پاراتيروئيد و همه ي اشكال ابراز وجود در سطح خاص است .
چاکرای ششم :
نام چاكراي ششم در زبان سانسكريت آجنا است. واژه ي آجنا اصولاً به معني «درك كردن» يا «بطور كامل فهميدن» است، از طريق اين چاكرا ادراك و پيش بيني امكان پذير است. نوسان اين چاكرا به رنگ نيلي است. چاكراي چشم سوم داراي تقابل و قطبيت است. اين چاكرا توسط آكاشا كنترل ميشود. چشم سوم، مركز نور، رنگ، بينش، آينده نگري، روشن بيني و واقعيتهاي مكتوب است.چشم سوم همچنين بزرگترين آموزگار ما در زمينه ي ترس و عشق است. اين چاكرا با توانايي ما براي ديدن دنياي اطراف و درك واقعيتها بدون پيش داوري، ارتباط دارد. چشم سوم يك گذرگاه ورودي است. اين چاكرا ما را با جهان بيكران كيهاني ارتباط ميدهد. اين گذرگاه پلي بين سطح فيزيكي و سطوح معنوي است. با باز كردن چشم سوم، راهي به سوي واقعيتها و درک دنيایي چند بعدي گشوده ميشود. بنابراين چشم سوم مركز بينش است. اين چاكرا بوسيله ي عنصر نور كنترل ميشود، رنگ آن نيلي است، و كنترل غده ي پينهآل (هیپوفیز) را بر عهده دارد. «در سطح فيزيكي، چاكراي پيشاني (چشم سوم) با غدهي پينه آل، غده ي هيپوفيز، نخاع، چشمها، گوشها، بيني، و سينوسها در ارتباط است.»
در متون خاص، عملكرد غده ي هيپوفيز و غده ي پينه آل اغلب مبادله ميشود. بعضي مؤلفان معتقدند كه غده ي هيپوفيز كنترل چشم سوم و غده ي پينهآل كنترل چاكراي تاج را بر عهده دارد چون چشم سوم بوسيله ي عنصر نور و آكاشا كنترل ميشود، ما غدهي پينه آل را به چشم سوم ارتباط ميدهيم .
چاکرای هفتم :
نام اين چاكرا در زبان سانسكريت ساهاسرارا به معني «هزار گانه» است. اين چاكرا در فرق سر واقع شده، رنگ آن بنفش است و توسط عنصر فوهات كنترل ميشود. در سطح فيزيكي اين چاكرا با ذهن و مغز در ارتباط است. چاكراي هفتم نماينده ي اجزاي تفكر آگاهانه و ناخودآگاه ما، نحوه ي برخورد ما با عقايدمان در سطح كيهاني و توانايي ما براي دستيابي به شعور جمعي است. آگاهي همراه با چاكراي تاج مربوط به معنويت ما يا درك ارتباط ما به عنوان موجوداتي معنوي در دنياي فيزيكي هست. چاكراي تاج، دروازهاي به سطوح بالاي آگاهي يا اراده ي الهي است. رنگ اين چاكرا بنفش است و كنترل قشر مخ، سيستم عصبي مركزي و غده هیپوتالاموس و تا حدودی غده ي هيپوفيز را بر عهده دارد. غده ي هيپوفيز يك غده ي اصلي است و به همين دليل است كه ما غدهي هيپوفيز را با چاكراي تاج ارتباط ميدهيم .هفت چاكرا نماينده ي هفت مرحله ابتدايي تكامل متافيزيكي ما هستند. هر يك از مراحل، با عملكرد همان چاكرا مطابقت دارد .سيستم چاكراها، عواطف و پاسخهاي عاطفي ما را ذخيره و فعال ميكند.
همه ي افكار، احساسات و عواطف ما كه همه روزه تجربه ميكنيم و همه ي خاطرات تجربه هاي گذشته ما، در سيستم انرژي ما ثبت و ذخيره ميشوند. هر لايه از كالبد هالهاي با يكي از چاكراها تطابق و همبستگي دارد. مثلاً سطح اول كالبد اتري با چاكراي ريشه همبستگي دارد. كالبد عاطفي با چاكراي جنسی همبستگي دارد و به همين ترتيب تا كالبد كتري كه با چاكراي تاج همبستگي دارد. هر گاه ميگوييم يك چاكرا دچار «عدم تعادل» شده است، به اين معني است كه در اين چاكرا انرژي كاهش يافته، يا مصرف انرژي بالا است. وضعيت اين چاكرا ميتواند بر وضعيت چاكراي بالا يا پايين آن تأثير بگذارد . دقيقاً همانطور كه هاله منعكس كننده ي وضعيت كلي سلامت ماست، چاكراها نيز همين حالت را دارند. چاكرا ها را ميتوان به آيينه هاي كوچك تشبيه كرد، كه آنچه را كه در زندگي ما در زمينه ي شخصي يا معنوي در حال وقوع است نشان ميدهند. زيرا چاكراها نسبت به تحريكات داخلي و خارجي واكنش نشان ميدهند. چاكراها همه روزه در پاسخ به آنچه ما تجربه ميكنيم و اينكه چگونه با اين تجربيات كنار ميآييم، تغيير ميكنند. به هر حال توانايي ما براي كنار آمدن با هر وضعيت، بستگي به وضعيت داخلي هر چاكرا دارد. اگر يك چاكرا در تعادل باشد ما خواهيم توانست نسبت به آنچه تجربه ميكنيم، واكنشي مطلوب و مؤثر نشان دهيم. اما هنگامي كه يك چاكرا مسدود يا دچار عدم تعادل باشد، اين توانايي نيز دچار اختلال ميشود، زيرا وضعيت نامطلوب چاكرا، ابعاد وجود ما را محدود ميكند.
برای شما نور و برکت ارزومندم.
ذبیحی09150299164
@teb_rohi
ارسال شده توسط :
امیدوار - تاریخ درج :
1395/02/23 13:18:20گزارش به ناظر